بعضی وقتا فک می کنم ، این که مثلا من با بعضیا دوستم و دوسشون دارم ، حالا به خصوص دوستای نزدیکتر
برای چیه؟
چون خودمو دوس دارم ، اونا رو دوس دارم یا نه اونا رو برا خودشون دوس دارم، جدا از خودم.
این که آدم خودش این موضوع رو بفهمه یکم سخته
به رفتارایه خودم نگاه کردم ، به چیزایی که شاید انتظار داشته باشم
بعد از تفکر در این مورد ، فهمیدم که خیلی از اینا به خاطر دوس داشتن خودم
قبلا فک می کردم هرگز اینجوری نیس
ولی خب وقتی آدم انتظار یا خواسته یا آرزویی ازش داشته باشه ، ینی منیتی در میونه که خودمم هم شاید نمی فهمیدم
وقتی از احساس بی مروتی از کسی ناراحت میشم ، اون جا این قضیه رو بیشتر متوجه میشم
ازین احساس که آدم خودشو دوس داره متنفرم
ولی با این حال رفتارایی که آدما از خودشون نشون میدن ، نشون از اینه
حتی اگه خودشون یه جور دیگه فک کنن
این که ما هیچ چیز و هیچ کس رو نداریم ، منیت رو بر میداره
این که ما همه اینجا غریبیم ، منیت رو بر میداره
و این که منی در کار نیست و همه اوست ، اونجا میفهمم که هیچ ندارم
و دل هوای مظلوم عالم رو می کنه
و وقتی در شرایط و روز های زیارتیشون ، بفهمی که توفیق و لیاقت نداری
و بقضی تموم نشدنی ....